امروز روز خوبی برای رانندگی بود بخاطر همین تصمیم گرفتم در این هوای آفتابی اون هم در اول صبح بعد از خوردن صبحانه که نان و پنیر و تخم مرغ پخته بود خوردم دومین روزی بود که میخواستم روغنی نخورم چون پلک زیر چشمم زیاد پف کرده فکر می کنم به خاطر غذاهای سرخ کردنی و ورزش نکردن و همین چند شب پیش هم فسنجان زیاد خوردم یعنی شنبه غروب بود که نشستم تا می تونستم فسنجان کوکو و زیتون خیار میوه های عجیب و غری ولی خوشمزه خوردم حتما میگی که میوه و این غذاها که خوبند درسته عزیزم خوبه ولی من بیش از اندازه فسنجان خوردم با پلو فکرشو بکن 3 برابر توانم قدرتم خوردم او هم تا ساعت 12 شب ولی بعدش رفتم یک ساعتی قدم زدم توی شهر به طرف رودخانه هم رفتم الان هم سرم میخاره امروز یکمی با بنزین یا نمی دونم چی بود شبیه اون به سرم زدم گفتم شاید شپشی حشره ای بجونم افتاده اونها رو از بین ببرم. روز خوبی بود بانی رو هم دیدم صبح روفتم بیرون هوا خوب بود بانی هم با من اومد. دیروز همه ملاحفه ها و روتختی رو شسته بودم.