نیازها و خواسته ها شخصیت ادم رو میسازه همه ادمها به یک اندازه نیازهایشان در زندگی مشترک نیست بعضی از نیازها را نمیشه گفت چون زندگی فوری از هم می پاشه باید مدارا کرد و ساخت هیچکسی تنها نیست اگر پول به اندازه کافی داشته باشه احساس تنهایی و
بیهودگی زمانی به سراغ ادمها میاد که بی پولند و همیشه ترس از اینده
دارند پول که باشه خوشبختی خود به خود از درو دیوار میاد چرا زندگی
در سنین بازنشستگی هم خالی از دردسر نیست عمری گذشت جوانی چرا آدم وقتی
سنش بالا میره مثلا بالای 50 یادی از جوانی هایش می کنه دیگه
زیاد به فکر آیند نیست چون این جوان هست که به اینده فکر می کنه اما پیرها
افسوس جوانی را می خورند که چه لحظاتی را مفت و مجانی از دست داده اند
اگر در جوانی به خاطر کار و امید به اینده بهتر زندگی کردن وقتشان می رفت
اما حالا در پیری همه چیز دارند اما جوانی دیگر نیست پس بعضی مواقع
ادمهای سن بالا هم دچار اشتباه می شوند و به خاطر همین است وقتی یکنفر در
سن بالا دچار اشتباهی میشه همه تعجب می کنند و میگوند تو که پیر
خراباتی و دنیا دیده و با کوله باری از تجربه در زندگی اخه تو
دیگه چرا ولی مسیله این است که یک مرد سن بالا چون در جوانی فرصت و موقعیت
لذت بردن از زندگی را نداشت حالا می خواهد به یاد گذشته اش جوانی کنه
ولی حالا هم یک سری مشکلات دیگر است فرزندانی داره نوه هایی داره و
دیگر ازادی و با خیال راحت گذشته را نداره به خاطر همین عصبانی و
ناراحت میشه که چرا همیشه دور برش این همه شلوغه.