وقتی عاشق هستید، این فقط یک سقوط جزئی نفس است. نفس باقیمانده خود را اثبات میکند. در سظح جسمی و روانی، هم شما و هم طرف مقابلتان کامل نیستید. دو موجودیت ناکامل که به هم بپیوندند کامل نمیشوند. هر دوی آنها به دنبال ارضای فردی هستند. و این مسئله موجب تضاد و تعارض نفسها میشود. آن حس ترس، درد، تنهایی و نقص، که بخشی از هوشیاری نفسانی است، که با عشق پوشیده شده بود الان دوباره پدیدار میشود. رابطه عشقی مثل اعتیاد به موادمخدر است. موادمخدر شما را فقط برای مدتی بالا میبرد. وقتی به آن عادت کردید، دیگر اثر ندارد. درنتیجه، هر رابطه عشقی که به اندازه کافی طول کشیده باشد و به اندازه کافی نزدیک بوده باشد، نهایتاً به حسی تلخ تبدیل میشود.
وقتی حس تنهایی، درد و ترس پدید میآید، به نظر میرسد که شدیدتر از قبل هستند. دلیل آن این است که به آنها عادت ندارید. قدرت تحمل شما ضعیف شده است. و نکته خنده دار این است که فکر میکنید طرف مقابلتان دلیل اینهاست. به این دلیل عشق به نفرت تبدیل میشود. به خشونت تمام که بخشی از درد شماست به او ضربه میزنید که یک چرخه باطل پدید میآورد. او هم در مقابل به شما ضربه میزند و این مهر تاییدی بر حس نفرت شما میزند. ازآنجا که این عشق مادی بوده باید با شوربختی پایان گیرد.
عشق واقعی نمیتواند ناگهان به متضاد خود تبدیل شود. عشق فقط یک جهت دارد. به سمت عشق بیشتر و بیشتر پیش میرود. اگر در رابطه تان هم عشق و هم متضاد آن را حس میکنید، بدانید که این عشق نیست. هر حسی از عشق که به خشونت جسمی و احساسی تبدیل شود، از ابتدا عشق نبوده است. شما نمیتوانید به کسی که عاشقش هستید حسادت کنید.