چقدر خوابم وحشتناک بود خواب دیدم یک روز از خواب بیدار شدم دیدم هیچ صدایی
نمی شنوم ترسیدم نکنه کر شدم رفتم پنجره را باز کردم هیچ ماشینی هیچ
موتوری هیچ آدمی رفت و امد نمی کرد نه پرنده ای نه خزنده ای نه چرنده ای
هیچ جنبنده ای ندیدم و نمی شنیدم رفتم خیابان قدم زدم همه جا ساکت بود
حتی یکنفر را هم ندیدم گویی غیب شده باششند جهان بود زندگی همه چیز مثل
قبل بود ولی تنها فرقی که می کرد کوچکترین موجود زنده ای دیده نمی
شد غروب شد هوا داشت تاریک می شد خیلی احساس تنهایی می کردم فقط من
یکنفر بودم تک و تنها در این دنیا خودم را کشتم armin3d com ولی
ناگهان از خواب بیدار شدم و دیدم همه چیز مثل قبل هست و همه
صداها و ادمها همه چیز برگشته سر جای خودش و اینجا فهمیدم که
واقعا بیدارم armin3d com