سوالات آیین نامه راهنمایی و رانندگی

دانلود نمونه سوالات تستی و تشریحی آیین نامه راهنمایی و رانندگی+جزوات

سوالات آیین نامه راهنمایی و رانندگی

دانلود نمونه سوالات تستی و تشریحی آیین نامه راهنمایی و رانندگی+جزوات

گزارش کار کارورزی حقوق در دفتر وکالت+کارآموزی حقوق دفتر وکالت

میگفت چی وقتشه من نمی خواهم ازدواج کنم می گفتند برای چی مشکلت چیه ظاهرت که خوبه مردانه زیبا کارمند با درامد خوب سنت هم که 28 سالت هست میگفتم من میگم نره اینها می گفتند بدوش نمی توستم بگویم بابا مامان من به زن هیج احساسی ندارم اگر می گفتم هم که حالیشون نبود روزگارم را سیاه می کردند چون سواد و مدرکشون فقط تا دیپلم بود زن را که نگاه می کردم انگاری عزاییل دیده باشم زنها را 4 چشمی می دیدم و سرم گیج می رفت فکرشو می کردم که قراره 40 یا 50 سال با زن زندگی کنم تمتم بدنم میلرزید و موهای بدنم سیخ می شد هیج احساسی نداشتم نسبت به زن خلاصه دیدم نمیشه هیچ چاره ای نیست باید ازدواج می کردم به دختر گفتم من را ول کن برو دنبال یکی دیگه به پدرم مادرم به همه بگو من از این خوشم نمیاد یه جوریه می گفت نه فقط تو تو را دوست دارم گفتم اخه من به این چی بگم که متوجه بشه من به زن علاقه ای ندارم اصلا از بچگی هم نداشتم بلوغ که شدم دیگه به هیچ عنوان وقتی به سن عروسی کردن رسیدم غمم گرفت چه جوری من باید ازدواج کنم چه جوری باید به تک تک این فامیلان بگم بابا من زن دوست ندارم خلاصه همه دوستان فقط 2 تاشون ازدواج نکردند و بعضی وقتها پیش خودم می گفتم یعنی اینها هم زن دوست ندارند بعدش گفتم اینجوری که معلومه چی علاقه دلاشته باشی جی نداشته باشی باید ازدواج کنی تا راحت بشی اش خاله ته بخوری پانه نخوری پاته همینه یک زن زیبا قشنگ گیرم اومد با اون ازدواج کردم ولی همان شب اول جیغ زدم گفت چی دیدی گفتم هیچی یه لحظه احساس کردم 4 تا چشم داری با یک دم و 2 تا شاخ گفتم بیچاره ها خیلی ها حتما مثل من هستند و ازدواج کردند خلاصه صاحب 3 فرزند هم شدیم راه به راه خانوم می زایید اصلا هیج احساسی به بجه ها هم نداشتم هنوز هم که هنوزه نمیدانم ان غریبه کی هست .... چه سرنوشت شومی رو پیشونیم نوشته..
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.