آیا کلید اسرار وجود داره یا خیال هست و قصه؟ بعضی وقتها در زندگی ادمها چیزهایی پیش می اید که ادم باورش نمیشه شانسی بود یا این اتفاق در رابطه با اون کار خوبی بوده که انجام داده ای یک بار داشتم در خیابان قدم می زدم یکی اومد گفت خانوم من گرسنه ام هست و پولی به من بده می خواهم کلوچه بخرم شکمم را سیر کنم گفتم کلوچه قیمتش چقدره گفت 400 تومان من هم مسافر بودم و پول زیادی نداشتم و ممکن بود این پول را به اون بدهم برای برگشتن و کرایه ماشین کم بیارم با این حال پول را دادم اون رفت شیرینی فروشی و کلوچه را خرید و خورد و من هم گفتم خدایا من کمک کردم تو که میدانی پول برگشت ندارم حالا لطفی کن پولی به من برسان تا بتوانم برگردم. بعد از چند دقیقه یک اقایی گفت خانوم ببخشید می توانید کمکم کنید این بچه را به ان طرف برسانی خدمت مادرش گفتم بله حتما رفتم بچه را دساندم مادرش خوشحال شد گفت چرا غمگینی چیزی شده گفتم نه چیزی نیست گفت میتونم کمکی کنم گفتم نمیدونم شاید بتونی گفتم پول برای برگشت به شهرم 400 تومان کم دارم اون خانوم 50 هزار تومان داد و من اصلا باورم نمیشد و گفت ما باید به هم در مواقع ضروری کمک کنیم گفتم ولی من فقط 400 تومان کم دارم گفت کمکی که تو به اون زن کردی بیشتر از 400 هزار تومان ارزش داشت وقتی یکقدم جلو رفتم برگشتم پشت سرم را نگاه کردم تا انها را ببینم اثری از انها نبود.